همان ماه کاشغر است که ماه سیام باشد و کش شهری است مشهور به شهر سبز و کوه سیام در نواحی آن شهر است. (برهان) (آنندراج) : تارخ او غیرت خورشید و رشک ماه شد ماه گردون همچو ماه کش نهان در چاه شد. ابوالخطیر. و رجوع به ماه سیام و ماه مقنع شود
همان ماه کاشغر است که ماه سیام باشد و کش شهری است مشهور به شهر سبز و کوه سیام در نواحی آن شهر است. (برهان) (آنندراج) : تارخ او غیرت خورشید و رشک ماه شد ماه گردون همچو ماه کش نهان در چاه شد. ابوالخطیر. و رجوع به ماه سیام و ماه مقنع شود
مهره کشنده. آن که کاغذ و قماش را به مهره جلا دهد. (آنندراج) : مهره کش رشتۀ باریک عقل روشنی دیدۀ تاریک عقل. نظامی (مخزن الاسرار ص 2). از او مهره کش چون نباشد بتنگ که چون کاغذش کرده در زیر سنگ. ملاطغرا (از آنندراج)
مهره کشنده. آن که کاغذ و قماش را به مهره جلا دهد. (آنندراج) : مهره کش رشتۀ باریک عقل روشنی دیدۀ تاریک عقل. نظامی (مخزن الاسرار ص 2). از او مهره کش چون نباشد بتنگ که چون کاغذش کرده در زیر سنگ. ملاطغرا (از آنندراج)
کشندۀ مردم. آدمکش. قاتل. جلاد. میرغضب: ز پرده به گیسو بریدش کشان گرفتار در دست مردم کشان. فردوسی. ز نیکی جدا مانده ام زین نشان گرفتار در دست مردم کشان. فردوسی. همی بود گرسیوز بد نشان ز بیهودگی یار مردم کشان. فردوسی. ز مردم کشی ترس باشد بسی زمردم خوری چون نترسد کسی. نظامی
کشندۀ مردم. آدمکش. قاتل. جلاد. میرغضب: ز پرده به گیسو بریدش کشان گرفتار در دست مردم کشان. فردوسی. ز نیکی جدا مانده ام زین نشان گرفتار در دست مردم کشان. فردوسی. همی بود گرسیوز بد نشان ز بیهودگی یار مردم کشان. فردوسی. ز مردم کشی ترس باشد بسی زمردم خوری چون نترسد کسی. نظامی
کسی که شغلش حمل و نقل ماست و رسانیدن تغارهای آن به دکانهای بقالی و لبنیات و خواربارفروشی است. ماست کشی کاری دشوار بود و به تخصص و مواظبت فراوان نیاز داشت. ماست کش تغارهای متعدد بر سر می گذاشت و به صاحبانش می رسانید. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). آنکه ماست از جایی به جایی حمل کند. آنکه ماست از ماست بندی به دکانهای بقال برد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دشنامی است. دشنامی است به مزاح. دیوث. به جای لحاف کش بکار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کسی که شغلش حمل و نقل ماست و رسانیدن تغارهای آن به دکانهای بقالی و لبنیات و خواربارفروشی است. ماست کشی کاری دشوار بود و به تخصص و مواظبت فراوان نیاز داشت. ماست کش تغارهای متعدد بر سر می گذاشت و به صاحبانش می رسانید. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). آنکه ماست از جایی به جایی حمل کند. آنکه ماست از ماست بندی به دکانهای بقال برد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، دشنامی است. دشنامی است به مزاح. دیوث. به جای لحاف کش بکار برند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
دلاک که شوخ تن را با کیسه برگیرد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه در حمام بدن کسان را کیسه مالد تا چرک بیرون آید. دلاک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیسه کشیدن شود
دلاک که شوخ تن را با کیسه برگیرد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه در حمام بدن کسان را کیسه مالد تا چرک بیرون آید. دلاک. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیسه کشیدن شود
دهی است از دهستان برا دوست بخش صومای شهرستان ارومیّه، واقع در 13 هزار و پانصدگزی جنوب غربی هشتیان و 4هزارگزی شمال راه ارابه رو سرو به نازلو. آب آن از دره برده زی و محصول آن غلات و توتون و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان برا دوست بخش صومای شهرستان ارومیّه، واقع در 13 هزار و پانصدگزی جنوب غربی هشتیان و 4هزارگزی شمال راه ارابه رو سرو به نازلو. آب آن از دره برده زی و محصول آن غلات و توتون و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)